توضیح برخی از القاب و كنيههاى امام على عليه السلام
توضیح برخی از القاب و كنيههاى امام على عليه السلام
توضیح برخی از القاب و كنيههاى امام على عليه السلام
نويسنده:احمد رحمانى همدانى
1ـ امير النحل
ولايتي لامير النحل تكفيني عند الممات و تغسيلي و تكفيني و طينتي عجنت من قبل تكويني من حب حيدر كيف النار تكويني
«ولايت و دوستى من با امير نحل،در وقت مرگ و غسل و كفن مرا كفايت مىكند. سرشت من پيش از آفرينشم با دوستى حيدر آميخته،پس چگونه آتش مرا خواهد سوخت؟»
علامه سبط ابن جوزى گويد: مؤمنان به زنبور عسل مانند،زيرا زنبور عسل چيز پاكيزه مىخورد و چيز پاكيزه مىنهد،و على امير مؤمنان است.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: محققا شما در ميان مردم مانند زنبور عسل در ميان پرندگان هستيد. اگر پرندگان از محتواى درون زنبور عسل با خبر بودند يك زنبور عسل باقى نمىماند و همه را مىخوردند همچنين اگر مردم را از محبتى كه شما از ما خاندان در دل داريد با خبر مىشدند شما را با زخم زبانهاشان مى خوردند و در نهان و آشكار به شما ناسزا مىگفتند. خداوند رحمت كند بندهاى از شما را كه بر ولايت ما باشد.
2ـ الأنزع البطين
بطين از «بطن» است به معناى كسى كه شكم بزرگ دارد، و نيز كسى كه باطنش از علم سرشار است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: اى على، خداوند تو را و خاندان و شيعيان و دوستان شيعيان تو را آمرزيده است، پس مژدهباد تو را كه تو انزع بطين هستى، از شرك بريدهاى و از علم سرشارى.
علامه سبط ابن جوزى گويد: او را بطين گويند، زيرا باطنش سرشار از علم بود، او خود مىگفت : «اگر برايم بالشى تا كنند(بر آن نشينم و)همانا در تفسير بسم الله الرحمن الرحيم برابر يك بار شتر مطلب گويم».و او را انزع گيند، زيرا از شرك بريده بود.
ابن اثير گويد: در وصف على عليهالسلام آمده كه او انزع بطين بود. آن حضرت موى جلو سرش ريخته بود،و شكمى بزرگ داشت. و گويند: معنايش آن است كه او از شرك بريده بود و باطن او از علم و ايمان سرشار بود
ابن منظور گويد: تازيان ريختگى موى جلوى سر را دوست مىدارند، و چنين كسى را به فال نيك مىگيرند.
3ـ يعسوب الدين
4ـ ابو تراب
شاعربزرگ،شيخ كاظم ازرى گويد:
لم تكن هذه العناصر الا من هيولاه حيث كان أباها
«اين عناصر (چهارگانه) از ماده او به وجود آمدهاند، زيرا كه او پدر عناصر است.»
شاعر توانا عبد الباقى افندى مصرى گويد:
يا أبا الاوصياء انت لطه صهره و ابن عمه و اخوه ان الله فى معانيك سرا اكثر العالمين ما علموه انت ثانى الآباء فى منتهى الدو ر و آباؤه تعد بنوه
«اى پدر اوصيا،تو داماد عمو زاده و برادر طاها (پيامبر خدا) هستى».
«خدا را در وجود تو اسرارى است كه بيشتر مردم عالم نمىدانند».
«تو در آخر دايره وجود (در قوس صعود)آن دومين پدر هستى كه پدرانش فرزندان او به حساب مىآيند».
شيخ علاء الدين سكتوارى در محاضرة الأوائل(ص 113)گويد: نخستين كسى كه به كنيه «ابو تراب» ناميده شد على بن ابى طالب رضى الله عنه است،اين كنيه را رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، به او داد آن گاه كه ديد او بر روى زمين خوابيده و خاك بر پهلوى او نشسته است،از روى لطف و مهربانى به او فرمود:برخيز اى ابو تراب.
و اين محبوبترين القاب او به شمار مىرفت،و از آن پس، به بركت نفس محمدى اين كرامتى براى او گرديد، زيرا خاك خبرهاى گذشته و آينده تا روز قيامت را براى او باز مىگفت. اين را بفهم كه رازى است بىپرده.
عباية بن ربعى گويد: به عبد الله بن عباس گفتم: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از چه رو على عليهالسلام را ابوتراب ناميد؟ گفت: از آن رو كه على عليه السلام صاحب زمين و حجت خدا بر اهل آن پس از رسول خداست، و بقاى زمين و آرامش آن به اوست، و از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم مى فرمودند: چون روز قيامت شود و شخص كافر پاداش و نزديكى و كرامتى را كه خداى متعال براى شيعيان على آماده نموده ببيند گويد: «اى كاش من ترابى بودم» يعنى كاش از شيعيان على (ابو تراب) بودم. و اين است معناى اين آيه كه كافر گويد: كاش من تراب (خاك) بودم.
علامه مجلسى رحمت الله علیه در بيان اين جمله گويد:ممكن است ذكر آيه در اينجا براى بيان علت ديگرى در نامگذارى آن حضرت به ابو تراب باشد، زيرا شيعيان او به جهت تذلل بيش از اندازه و تسليم بودن در برابر فرمانهاى حضرتش تراب ناميده شدند ـ چنانكه در آيه كريمه آمده ـو چون آن حضرت صاحب و پيشوا و زمامدار آنهاست ابوتراب نام گرفته است.
5ـ امير المؤمنين
جابر بن يزيد گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم: چرا امير مؤمنان عليه السلام را بدين لقب ناميدهاند؟ فرمودند: زيرا مؤمنان را آذوقه (علم و معرفت) مىرساند، مگر نشنيدهاى كه در كتاب خدا (در داستان يوسف) فرموده: و نمير أهلنا «و خانواده خود را آذوقه مىرسانيم» ؟!
امام صادق عليه السلام فرمودند: آن حضرت به لقب امير مؤمنان ناميده شده، و امير از ميرة العلم است (خوراك علم رساندن)، زيرا عالمان از علم او بهره مىبرند، و علمى را كه از او ستاندهاند به كار مىگيرند.
عبد المؤمن مى گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم: از چه رو امير مؤمنان را بدين لقب ناميدند؟ فرمودند: زيرا آذوقه رسانى مؤمنان به دست اوست،اوست كه آنان را خوراك علم مىدهد.
هنگامى كه على عليه السلام به دنيا آمد و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانه ابى طالب رفت، على عليه السلام به وجد آمد و در چهره رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خنديد و گفت: «سلام بر تو اى رسول خدا». سپس گفت: «به نام خداوند بخشاينده مهربان، تحقيقا مؤمنان رستگار شدند، آنان كه در نماز خشوع دارند». رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: تحقيقا به سبب تو رستگار شدند، به خدا سوگند تو امير آنهايى كه از دانشهاى خود به آنان خوراك معنوى مىدهى، و به خدا سوگند تو رهنماى آنانى و آنان به سبب تو هدايت مىيابند.
اشكال
پاسخ
الف) اين كه قلب صورت گرفته باشد (جا به جايى حروف يا تغيير بعضى به بعض ديگر)، و اين به چند جهت درست نيست و آن جهات روشن است.
ب) آن كه امير فعل مضارع به صيغه متكلم باشد، و آن حضرت اين جمله را مىفرموده (امير المؤمنين يعنى: مؤمنان را آذوقه مىدهم)سپس علم بالغلبه شده و به صورت اسم در آمده و حضرتش بدين نام مشهور گشته است، مانند تأبط شرا كه جملهاى است كه نام شخصى شده است .
ج) مراد آن است كه اميران دنيا را از آن رو امير گويند كه به پندار خودشان عهده دار تهيه خوراك و آذوقه و ما يحتاج مردم در امر معاش آنهايند، و على عليه السلام هم امير مؤمنان است و امارتش در امرى بزرگتر از امور فوق است، زيرا به آنان خوراكى مىرساند كه موجب حيات ابدى و نيروى روحانى آنهاست گر چه با ساير اميران در مورد مير جسمانى نيز شريك است،و اين بهترين وجه است».
توضيح
و اين كه امير فعل مضارع باشد گر چه از وجه اول به واقع نزديكتر است اما باز هم درست نيست، زيرا اگر فعلى به صورت اسم درآمد، بر اساس حكايت بايد هميشه به يك صورت باشد و حركت آخر آن تغيير نيابد، بنا بر اين بايد هميشه أمير المؤمنين به صورت مرفوع خوانده شود در صورتى كه مىدانيم إعراب اين كلمه به حسب عوامل مختلف تغيير مىيابد.
اما وجه سومى كلامى وجيه و قولى لطيف است كه به اندكى توضيح نياز دارد.
توضيح آنكه: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم واسطه فيض خداوند به موجودات است و هر نعمت مادى و معنوى كه به آفريدگان مىرسد به واسطه آن وجود مقدس است.
و از آن جهت كه على عليه السلام دروازه شهر علم و فقه و حكمت رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم است، و نورش با نور آن حضرت يكى است و از منبع همان نور جدا شده و نفس و روح و جايگاه علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است، و آن دو بزرگوار از يك پستان شير معنا خوردهاند، و هر دو از نور خداوند جدا گرديدهاند، پس على عليه السلام در همه فضائل و مناقب ـ جز نبوت ـ شريك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است، بنابر اين آن وجود مقدس نيز واسطه فيض خداست و بركات مادى و معنوى از مجراى آن امام بزرگوار به آفريدگان به ويژه به مؤمنان مىرسد. از اين رو مىتوان گفت كه آن حضرت امير و سالار مؤمنان است كه مسئوليت فراهم آوردن آذوقه و خوراك معنوى مؤمنان به عهده اوست.
منبع: www.imamalinet.net
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}